وی در ادامه این دیدار، متولیان فرهنگی کشور را منظور اصلی صحبتهای خویش دانسته است و مقابله با نفوذ مبلغان مسیحیت در کشور شیعه را از جمله وظایفی دانسته است که دستگاههای فرهنگی کشور درباره آن غفلت کردهاند.
آیتالله وحید خراسانی، در پایان این دیدار تاکید کردهاند که تمامیت ارضی شیعه باید حفظ شود و این مهم بر عهده دستگاههای فرهنگی جمهوری اسلامی است.
مطرح شدن موضوع دادن پناهندگی به سران فتنه ایران، این واقعیت را آشکار کرده است که برای کاخ سفید اهمیت افرادی چون موسوی و کروبی که همراهی ویژهای با سیاستهای ضد ایرانی آمریکا داشتهاند، بسیار بیشتر از متحدان دیروز آمریکاست. این در حالیست که متحدان کاخ سفید در کشورهایشان منفور مردماند.
به گزارش شبکه ایران، روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال در گزارشی ضمن اذعان به بیتاثیری تحریمها بر مواضع جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایستادگی بر حقوق حقه ملت ایران، خواستار سرمایهگذاری هر چه بیشتر غرب بر اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران شد.
این نشریه آمریکایی که وابسته به یک نهاد اقتصادی سرمایهداری است که این روزها با اعتراضات گسترده مردمی مواجه شده است، خواستار آن شد تا غرب به رهبری آمریکا با ایجاد و تقویت تلویزیونهای فارسیزبان و کمک به دور زدن فیلترینگ اینترنت در ایران، به جریان مخالف با نظام جمهوری اسلامی ایران کمک کند.
والاستریت ژورنال همچنین در پیشنهادی عجیب خواستار آن شد که غرب به فرار رهبران اپوزیسیون از ایران کمک کرده و از دولت آمریکا خواست تا به آنان پناهندگی دهد!
گفتنی است غرب مدتهاست که به پایگاهی برای گروههای مخالف جمهوری اسلامی ایران از جمله برخی گروههای تروریستی شده است.
به عقیده کارشناسان در حالی که آمریکا در وضعیت فعلی فضای بین الملل حاضر نشد به متحدان دیرین خود چون حسنی مبارک و بن علی پناهندگی دهد، مطرح شدن موضوع پناهندگی دادن به سران فتنه ایران، واقعیت قابل تاملی را آشکار کرده است.
این موضوع یک واقعیت را آشکار میکند که برای کاخ سفید اهمیت افرادی چون موسوی و کروبی که همراهی ویژهای با سیاستهای ضد ایرانی آمریکا داشتهاند، بسیار بیشتر از متحدان دیروز آمریکاست. این در حالیست که متحدان کاخ سفید در کشورهایشان منفور مردماند
منبع : رجانیوز
یک ضدانقلاب طرفدار موسوی به نام علیرضا رضائی در سایت خود مقاله ای درباره آینده رفقایش نوشته است که در بالاترین هم لینک خورده و همه را بهم ریخته است.
به گزارش جهان متن این مقاله بدین شرح است:اما امروز که میبینم موسوی و کروبی مفت مسلم دستگیر میشوند و حکومت حتی رغبت نمیکند که تلفنها را قطع بکند ، اینترنت را مثل پارسال قطع کامل بکند ، لااقل اس.ام.اس را از کار بیندازد ، صادقانه بگویم که تحقیر میشوم . یعنی اینقدر دست کم گرفته میشوم که حالا دیگر مثل پارسالم هیچ لزوم و نیازی به اینکارها نیست . موسوی و کروبی را که بیشتر از یکسال و نیم هر روز گفتم و گفتی و گفتند که آخرین خط قرمزمان است به این راحتی دستگیر میکنند و ما باز هم بیشتر تحقیر میشویم . از آنطرف هم رفقائی که به تمام این مدت هر روز که مردم بیرون نرفتند بوق تغییر فاز جنبش را زدند به محض اینکه قرار شد دوباره آدمها به خیابان بروند شروع کردند به اعلام مسیر و ساعت و روز و فلان . شروع کردند به پلاکارد دست گرفتن و جلوی مردم ایستادن . آخرش جریان چطوری شد پس ؟ اینکه همان فازی است که یکسال گفتی تغییر کرده . من سوال قبلیام را یکبار دیگر تکرار میکنم : قرار است به کجا برویم ؟ کسانی که خواسته و یا ناخواسته مسئول هدایت فکری جنبش هستند آیا تکلیف کار با خودشان روشن هست که با مردم هم باشد ؟ یکیشان اطلاعیه میدهد میگوید ما نسل اندر نسل تابع ولایت فقیه بوده و هستیم و الهی کمرمان بشکند اگر بخواهیم مشکلی برای جمهوری اسلامی به وجود بیاید . یکی دیگرشان میگوید لطفاً اول یکنفر ولایت فقیه را برای من ترجمه بکند تا بعدش بدانیم باید چه چیزی را قبول داشته باشیم . هر کدام یکجور . جنبش بدون رهبر هم که خندهدارترین جوکی است که میشود شنید .
منبع : جهان نیوز
خبرگزاری فارس: رژیم آل سعود در پی گسترش اعتراضات در این کشور مجبور شد که شیخ توفیق العامر از علمای برجسته شیعی را آزاد کند. به گزارش فارس به نقل از شبکه خبری العالم، درپی تشدید اعتراضها و تظاهرات مردم عربستان در منطقه الشرقیه، مقامات سعودی در نخستین عقب نشینی دربرابر مطالبات مردم برای آزادی زندانیان سیاسی، عالم برجسته دینی شیخ توفیق العامر را آزاد کردند.
مخالفان سعودی در شهر الاحساء (واقع در منطقه الشرقیه) امروز از آزادی شیخ توفیق العامر خبر دادند.
بر اساس این گزارش، هواداران شیخ العامر که از زمان بازداشت او چندین تظاهرات اعتراض آمیز برگزار کرده اند، هم اکنون در مسجد "ائمه البقیع " در احساء در انتظار او هستند، تا پس از آن مراسم استقبال مردمی باشکوهی در حسینیه "العامر " برگزار کنند.
یک روزنامه انگلیسی در گزارشی فاش کرد آمریکا از پادشاه عربستان خواسته است تا تسلیحات نظامی از طریق هوا در اختیار مخالفان قذافی در لیبی قرار دهد.
به گزارش فارس، "رابرت فیسک " خبرنگار خاورمیانه روزنامه انگلیسی ایندیپندنت نوشت: آمریکاییها از عربستان سعودی خواستهاند اگر میتوانند تسلیحات در اختیار مخالفان قذافی در لیبی قرار دهند.
خبرنگار ایندیپندنت با بیان اینکه اوباما از خاندان سعودی خواسته است تا از طریق هوا تسلیحات در اختیار مخالفان دیکتاتور لیبی قرار دهند، نوشت: پادشاهی سعودی که اکنون با تظاهرات روز خشم جمعه مواجه است و تمامی تظاهراتها را ممنوع کرده، تاکنون پاسخی به درخواست فوقمحرمانه واشنگتن نداده است.
فیسک ادامه داد: این در شرایطی است که ملک عبدالله پادشاه عربستان شخصا از قذافی متنفر است چرا که حدود یک سال قبل سعی در ترور وی داشت.
به نوشته این روزنامه انگلیسی، درخواست واشنگتن در راستای دیگر همکاریهای نظامی آمریکا با عربستان سعودی است.
ایندیپندنت افزود: به سعودیها گفته شده است که مخالفان قذافی به راکتهای ضد تانک و خمپاره به عنوان اولین اولویت خود برای دفع حملات قذافی و همچنین به موشکهای زمین به هوا برای سرنگونی جنگندههای دیکتاتور لیبی نیاز دارند.
رابرت فیسک ادامه داد: این تسلیحات میتواند در عرض 48 ساعت به بنغازی برسد اما باید به پایگاههای هوایی در لیبی یا فرودگاه بنغازی انتقال یابد.
ایندیپندنت تصریح میکند: طراحان نظامی آمریکا این امر را روشن ساختهاند که منطقه پرواز ممنوع حمله هوایی به لیبی را ناگزیر میسازد و بنا براین واشنگتن را در کنار مخالفان قذافی مستقیما وارد جنگ میکند.
منبع : رجانیوز
به نام خدا
غلامعلی حدادعادل در گفت وگو با نشریه پاسدار اسلام نکات مهم و خواندنی از زندگی شخصی رهبر انقلاب بیان کردند که مختصری از آن در جهان منتشر شده است.در این گفت وگو حدادعادل نکاتی نیز در خصوص زندگی شخصی آقا مجتبی فرزند رهبر انقلاب طرح می کنند که به دلیل اهمیت آن به طور مجزا منتشر می شود.اخیرا جریان ضد انقلاب خارج از کشور دروغ هائی به آقا مجتبی نسبت داده بودند که حدادعادل به کذب بودن آنها اشاره می کند.
به گزارش جهان حدادعادل در بخشی از سخنان خود می گوید:حالا که صحبت از آقا مجتبی به میان آمد باید بگویم من بعد از آنکه با آقازادههای مقام معظم رهبری و مخصوصاً با آقا مجتبی از نزدیک آشنا شدم، به حکم «تعرف الاشجار باثمارها» ارادتم به آیتالله خامنهای بیشتر شد و فهمیدم که ایشان فرزندان خود را بسیار خوب تربیب کردهاند و آن صداقتی که عملاً بر زندگانی ایشان حاکم بوده در تربیت فرزندانشان تأثیر کردهاست. میدانم که آقا مجتبی هرگز راضی نیست من درباره او صحبتی بکنم و سخنی بگویم و خودش هم هرگز درباره خودش کمترین سخنی به زبان نمیآورد و از خود در برابر تهمتها و اهانتها، دفاعی نمیکند. اما جسته و گریخته میدانم که سالهاست در قم درس خارج تدریس میکند و اوقات خود را در منزل یا به مطالعه فقه و فقاهت میگذارند یا به عبادت. من طی سیزدهسال گذشته که با او نسبت پیدا کردهام هنوز صدای بلند او را نشنیدهام و گناهی از او ندیدهام. وقتی میبینم که دشمنان انقلاب و اسلام و ایران، چطور سعی میکنند چهرههای پاک را، در نظر مردم، زشت جلوه دهند احساس میکنم اگر سکوت کنم گناه کردهام.
بد نیست به نکتهای اشاره کنم که همین الان به خاطرم رسید. پس از شلوغیهای بعد از انتخابات سال 88، جوانی بود که من او را میشناختم و شنیدم که او هم در این قضایا و در تظاهرات و اعتراضات و کارهای پشت صحنه بسیار فعال است. یک روز با او قرار گذاشتم و به دفتر من آمد و با او صحبت کردم و گفتم:« این حرفهایی که زده میشود و این ادعای تقلب در انتخابات، کلاً دروغ است و من اگر مطمئن نبودم، وارد میدان نمیشدم. از میان این حرفهایی که در سایتها و خیابانها و تلویزیونهای خارجی میزنند، دروغ بودن یکی را خیلی راحتتر میتوانم به تو اثبات کنم و آن حرفهایی است که راجع به آقا مجتبی میزنند. میخواهی همین الآن و بدون قرار قبلی، دست تو را بگیرم و به منزل دخترم ببرم و بگویم مهمان دارم و تو ببینی که آقا مجتبی با 40 سال سن چه طوری زندگی میکند؟ بیا برویم تا ببینی که زندگی ایشان به مراتب از زندگی یک کارمند متوسط شهرستانی سادهتر است و آپارتمانی که ایشان دارد با هیچ یک از خانههای این آقایانی که خودشان را وسط انداخته و ادعای تقلب را ساختهاند قابل مقایسه نیست. شما حتماً این شایعه را شنیدهای که 1?5 میلیون پوندی که بانکهای انگلیس مسدود کردهاند، متعلق به آقا مجتبی است! یا داستان کامیون پر از شمش طلا را که به ترکیه رفته و گفتند متعلق به ایشان بوده است، حتماً شنیدهای. اثباتش کاری ندارد. سرزده و همراه هم میرویم و زندگی آقا مجتبی را ببینی.» البته آن جوان حرفم را قبول کرد، چون مرا میشناخت و گفت: «میدانم این حرفها دروغ است.» گفتم: «پس بقیه حرفها را هم به همین شکل قیاس کن. خارجیها چون میدانند مردم ایران نسبت به زندگی رهبرانشان حساس هستند، این دروغها را جعل میکنند تا بین مردم و نظام فاصله بیندازند.»
منبع : http://www.asr-entezar.ir/archives/4883
به گزارش مشرق، شبکه خبری راشاتودی طی گزارشی از بهشت زهرای تهران عنوان کرد که آرامگاههای شهیدان یک بُعد قدرت ایرانیها حتی بیشتر از قدرت هستهای هستند و بسیاری از مردم هنگام زیارت آرامگاهها از خداوند میخواهند که آنها هم در راه خدا شهید شوند. آنها دعا میکنند و خیرات میکنند. مردم حضور خدا را بر مزار آنها احساس میکنند و احساس ویژه با دوستان خود دارند. تشابه بهشت زهرا با میدان تایمز نیویورک خبرنگار راشاتودی با حضور در بهشت زهرا گزارش داد : مردم از هر قشری اینجا حضور دارند. وفاداران دولت و مخالفان، زنان چادری و زنانی که روسری نازکی بر روی سر خود انداختهاند . دانشمندان، دانشجویان، کارگران، خانوادهها، مجردها، بچه ها و افراد مسن. مردم با خود خوردنی می آورند و بعضی با خود فلاسک و کتری دارند. آنها چای شیرین و قهوه، لوبیا، اسفناج، نبات، کیک، سیب و حتی خیار با خود میآورند و خیرات میکنند. نمیتوانید خوردنیها را رد کنید. این یک تشریفات مذهبی برای بیان احترام به شهیدان و قهرمانانی است که در جنگ کشته شدهاند یا به وسیله گازهای شیمیایی صدام، تسلیحات شیمیایی آمریکا یا بمبهای تروریستی منفجر شده در مساجد یا پارلمان کشته شدهاند. خبرنگار راشاتودی به سراغ محمد حسین 30 ساله که در رشته مدیریت درس میخواند می رود. محمد حسین توضیح میدهد: ما شهیدان را انسانهای کاملی میدانیم که قبل از هر چیز دیگری خدا را شناختهاند. ما معتقدیم شهیدان منبع قدرت ما هستند. به خاطر همین است که بسیاری از مردم به اینجا میآیند. شهیدان اراده مردم را قوی میکنند این اعتقاد الهام گرفته از شهیدان است که ما میتوانیم حتی قویتر از جنگ گذشته نشان دهیم. او میگوید که یک شهید کسی است که در دفاع از کشورش و ایمان خود بمیرد و کشته شود و این با خودکشی انتحاری تفاوت دارد. چرا ایرانیها از آمریکا نمیترسند؟ محمد در پاسخ به این سوال خبرنگار راشاتودی که چرا ایرانیها از آمریکا نمیترسند؟ گفت: اگر آمریکاییها میتوانستند، تا حالا به ما حمله کرده بودند. آنها دیگر شانسی ندارند. آنها سعی کردند به ایران حمله کنند؛ اما من شک دارم آنها توانایی آن را دوباره داشته باشند. آنها تسلیحات شیمیایی خود را در دهه 1980 بر روی مردم ما آزمایش کردند. مثل بارش برف بر سر مردم میریخت. هر کس در میان بمباران گرفتار میشد کشته میشد. آمریکائیها سه تا از رزمناوهای ما را منهدم کردند. آنها به یک هواپیمای مسافربری در مسیر بندرعباس به دوبی شلیک کردند و 400 مسافر را کشتند. مقدم میگوید: مردم ما برای قربانی کردن خودشان در راه اسلام آمادهاند و آمریکائیها این را میدانند. جنگ 8 ساله با عراق که از هر سو حمایت میشد ثابت کرد که ایران ساقط شدنی نیست. در همان زمان مزدوران شاه و بیگانگان با ایران جنگیدند. اگر دشمنان ما بر ما فشار بیاورند، ما صحنه را ترک نمیکنیم. این است ماهیت آنچه که امام حسین به ما آموخت. در آرامگاه فهمیده مردم از یک قبر به قبر دیگر میروند و فاتحه میخوانند و دستهایشان را بر روی سنگ قبر میگذارند. بعضی مردم قرآن خوانان را دعوت میکنند و در کنار قبر زیلو میاندازند. فاطمه اردستانی قبر شوهرش و پسرش ملاقات میکند. شوهرش قبل از اینکه به جنگ برود یک راننده اتوبوس بود. او برای خدمت در سپاه پاسداران ثبت نام کرد و وقتی که در سال 1980 کشته شد پسر بزرگش هم داوطلبانه به عضویت سپاه در آمد. منبع : مشرق نیوز
خبرنگار راشاتودی ادامه می دهد: یک زن تنها کنار یک قبر نشسته است. با صدای بلند گریه میکرد، مثل اینکه یکی از عزیزانش را تازه دفن کردهاند. اما قبری که او بر روی آن نشسته بود مال 30 سال پیش بود. لباسهایش آن چیزی نیستند که به طور معمول زنان مذهبی میپوشند. او برای یک شهید گریه میکرد. این تشریفات یک بخش ویژه از اعتقاد آنها است.
او می گوید: من سعی میکنم هر ماه به اینجا بیایم. هیچ یک از خویشاوندان یا عزیزان من در این محل دفن نیستند. من یک ساله بودم که جنگ شروع شد. والدین من شهیدان را دوست دارند؛ اما من نمیتوانم بگویم که این عشق چگونه از یک نسل به نسلی دیگر منتقل میشود. شهیدان به خوبی مسیر خود را انتخاب کردند. هر کسی میتواند این مسیر را انتخاب کند بدون توجه به سنش.
آرامش جالب مردم ایران
خبرنگار راشاتودی گزارش خود را اینگونه ادامه می دهد: سعید شاهلویی مقدم وقتی که به جنگ رفت 15 ساله بود. او اکنون سردبیر مجله سیاسی بسیج است.
مقدم میگوید: ما به شهیدانمان اعتقاد داریم. زندگی ما با آنها در هم تنیده است. ما بدون آنها هیچ چیز نیستیم. آنها راه ما را تعیین میکنند.
ما به دیدار خانواده شهیدان میرویم. در طول عید نوروز، بسیاری از ما از رزمندگان دیدار میکنیم. فقط هم کیشان ما درک میکنند که چرا ما آنقدر مجذوب همرزمانمان هستیم. آنجا در خط مقدم، شما میتوانید بوی خدا را احساس کنید. دوست من شهید شد و من احساس میکنم که او اکنون برادر من است. این یک حس روحانی است. او بدون شک به من نگاه میکند.
شما میبینید ما همراهانمان را از دست دادیم. وقتی که ما بر مزار آنها میرویم و مکانهایی که جنگیدیم می رویم احساس خوبی به ما دست میدهد. ما از الگویمان امام حسین (ع) پیروی میکنیم.
حسین (ع) نوه بزرگ حضرت محمد است که در قرن 7 زندگی میکرد. این معما بیگانگان را گیج میکند، همه جهان منتظرند که حمله هوایی علیه ایران آغاز شود؛ اما مردم ایران خیلی آرام هستند.
آقای سلیمانی همقطار مقدم در جنگ، به بحث ما اضافه شد. او نیز به مانند مقدم نمیگذارد ازش عکس بگیریم. و حتی از گفتن کامل اسمش هم خودداری کرد.
ما رزمندگان همیشه با هم در تماس هستیم. آیا شما میدانید که در میان شهیدان ما بعضی ها یهودی و ارمنی هستند؟ بعضی از شهیدان ما سنی هستند. همه آنها برادران ما هستند، زنده یا مرده. داوطلب بودن در تفکر ما ریشه دارد.
آرامگاه شهید 13 ساله، فهمیده، یک محل تجمع برای افراد است. سنگ قبر او با گل پوشیده شده است. مادر فهمیده در یک خانه کوچک زندگی میکرد. این پسر بچه در همین جنگ اخیر داوطلبانه به جنگ رفت. زمانی گردانش زیر گلوله و خمپاره بود او به کمر خودش نارنجک بست و پرید زیر یک تانک دشمن.
فاطمه به خبرنگار راشاتودی می گوید: پدرش را برای من بدون دست و پا آوردند؛ پسرم به مدت 2 سال هر شب از شهر پاسداری میکرد. او در تابستان دوره آموزش نظامی دید و برای خدمت در استان کردستان در مرز عراق اعزام شد. گردان او گردان محمد رسول الله بود. یک خمپاره به سنگر آنها برخورد کرد و وقتی که او را برای من آوردند بدنش پر از ترکش بود و صورتش سوخته بود. او 15 ساله بود و دو سال بعد از پدرش شهید شد. در این لحظات صدای فاطمه میلرزید و درحالیکه مردم در اطراف ما ایستاده بودند او چشمهایش را پوشیده بود تا اشکهایش را پنهان کند.
دوست فاطمه زینب هم با او به مزارش آمده بود.
زینب و شوهرش اهل اصفهان هستند. وقتی که در اوایل انقلاب به تهران آمدند شوهرش فرمانده کمیته محلی انقلابی بود. آنها جایی برای ماندن نداشتند. شوهرم آنها را در خیابان دیده بود و آنها را به خانه آورد. ما از آن زمان با هم دوست هستیم. زینب و شوهرش از اصفهان به اینجا میآیند تا فقط به همراه من به آرامگاه بیاییم. شوهرش هم اینجاست. او سه سال در جنگ بوده است. او الان به اینجا میآید که دوستانش را زیارت کند.
آرامگاه شاعر ایرانی محمد رضا آغاسی هم نزدیک است و مردم در این مکان هم جمع میشوند.
آرامگاه شهید شیخ سید پلارک خیلیها را مجذوب میکند: آنجا دو صف جداگانه است یکی برای مردان و یکی برای زنان. آرامگاه همیشه معطر است. این آیین در اعتقاد مسیحیان هم وجود دارد. مردم به آرامگاهها میآیند و دعا و فاتحه میخوانند.
مجید اسدیراد به خبرنگار راشاتودی میگوید: او یک داوطلب بود، یک بی سیم چی. آنهایی که میخواهند روح خود را کامل کنند به اینجا میآیند و از شهید طلب میکنند که دادخواه آنها نزد خداوند باشد. این اولین باری است که قبر او را میبینم اما چیزهای زیادی درباره او خواندهام. این فقط یکی از شهیدان ماست که از قبرش چنین عطر و بویی ساطع میشود.
مجید میگوید: شما باید بفهمید که شهیدان زندهاند حتی بعد از مرگشان. مردم بدون آنها هیچ قدرتی ندارند. اما آنها به مردم ما قدرت الهی میبخشند.
به گزارش قدسنا به نقل از شبکه تلویزیونی "العربیه"، "فتحی تربل" وکیلی که انقلاب اخیر لیبی را برپا و زلزله ای ناگهانی و شدید را در این کشور ایجاد کرد همیشه از چفیه ( نماد و سمبل حمایت از فلسطین) استفاده می کند.
تربل در سخنانی در مصاحبه با این شبکه تلویزیونی گفت: من قصد ندارم بعد از انقلاب لیبی سمت رسمی را بر عهده بگیرم بلکه همه تلاش من خدمت به مردم لیبی به عنوان یک وکیل است.
تربل که رسانه ها وی را " بوعزیزی لیبی " و عامل جرقه انقلاب لیبی می دانند سه سال قبل به دست نیروهای امنیتی این کشور بازداشت شد.
منبع : جهان نیوز
خبرنامه دانشجویان ایران: (ف.ا) و (ع.ن) دو دانشجوی بسیجی هستند که به طور مستقیم از همان ساعات پس از انتخابات و از نزدیک با اغتشاش گران رویارویی داشته اند و حوادث ناگواری از این رویارویی بیان کرده که به گفته خودشان اندکی از هزارها بوده است.
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، خاطرات این دو دانشجوی بسیجی که بخش دوم آن در ذیل می آید گزارش غم ها و غصه هایی است که تنها با عشق مرهم پذیر است و به آنها امید می دهد.
ادامه این گفتوگو به شرح زیر است:
خبرنامه دانشجویان ایران: اولین اعلام تجمع که گفته بودند یک تجمع اعتراضی و با سکوت است روز 25ام خرداد بود، شما چه خاطره هایی از آن روز دارید؟
-ببینید به نظر من آن روز از ساعات ابتدایی که تجمع شروع شد، خب مردم آمدند و اعتارض هم کردند، چون فکر می کردند تقلب شده! اما دشمن دید که دارد تجمع به پایان می رسد و نتوانسته هیچ نتیجه ای بگیرد لذا سعی کرد از این تجمع "خون و کشته" بگیرد این بود که به پادگان حمله کردند؛ روز 25 خرداد88 به پادگانی 117 تیر شلیک شد، اتفاقا آقای (م.ج.ش) از مسولان آموزشی حوزه مجروح شد به این شکل که گلوله از ران پایش وارد شده و در شکمش گیر کرده بود که آن مادر و دختری هم در مهد کودکِ روبروی حوزه ی ما بودند و شهید شدند.
خبرنامه دانشجویان ایران: ماجرای پل آزادی چه بود؟
-فکر می کردیم که آنجا امن و امان است برای همین یک گردان آنجا مستقر کردیم که ناگهان متوجه شدیم که از دو طرف به ما حمله کردند، همان موقع من را از داخل ماشین بیرون کشیدند و من در این درگیری حسابی کتک خوردم؛ البته شانس آوردیم که آقای (ک) توانست ماشین را با زیرکی از محل دور کند چون قصد داشتند ماشین را آتش بزنند.
خبرنامه دانشجویان ایران: با لباس بسیجی بودید؟
-بله؛ اگر لباس نداشتیم، بسیجی از غیر بسیجی قابل تشخیص نبود! خوب ببینید این اتفاقات و هزار اتفاق نگفته دیگر همین روز 25 خرداد اتفاق افتاد.
خبرنامه دانشجویان ایران: ماجرای فردی که رگ دستش را زدند چه بود؟
-روز 30 ام خرداد یعنی فردای آن روزی که آقا در نماز جمعه صحبت کردند، همان روز بود که در ماجرای شلوغی من دیدم (م.خ) بی حال روی زمین افتاده، جلو آمدیم و متوجه شدیم که رگ دستش را بریدند، بلافاصله او را به بیمارستان بردیم ولی چون لباس بسیجی تن داشت بیمارستان ها، پذیرش نمی کردند.
خبرنامه دانشجویان ایران: کدام بیمارستان ها این کار را کردند؟
-اجازه بدید من اسم از این بیمارستان ها نبرم فقط اعلام کنم که در حالی مجروحین بسیجی پذیرش نمی شد که اگر یک اغتشاشگر به این بعضی از این بیمارستان ها منتقل می شد، بیشتر همکاری می کردند و ما این را بارها دیدیم.
روز بیست و پنجم بهمن بود که دو نفری با ماشین از ستار خان به سمت میدان توحید می رفتیم، اواسط راه بودیم که متوجه 4 نفر شدیم که جلوی ماشینها را می گرفتند و آنها را به سمت مخالف خیابان هدایت می کردند.
ما فکر کردیم که از بچه های بسیج اند به همین خاطر گفتم که ما با هم همکار هستیم و از بچه های بسیجیم! این را که گفتم آقای (ف.ا) را از پنجره ی ماشین بیرون کشیدند و من را هم که پشت فرمان بودم، بیرون آوردند و خلاصه حسابی از ما پذیرایی کردند؛ به کمر آقای (ف.ا) خیلی شدید ضربه وارد کردند یعنی با لگد به کمر و پهلوی ایشان می زدند! همان شب تا 5 صبح بیمارستان بقیه ا... بستری بودیم و برای ایشان پرونده تشکیل شد؛ خودم هم از ناحیه ی پا آسیب دیدم.
خبرنامه دانشجویان ایران: از این موارد چقدر برای شما اتفاق افتاده؟
-چی بگم! بیشترین این موارد یکی پل آزادی و دیگری بلوار کمالی بود.
هشت روز پس از انتخابات در سازمان برنامه جنوبی (شقایق) درگیری شد و با قسمت پهنای قمه به سر آقای (ف.ا) زدند که تنها شانسی که ما آوردیم همین بود که با تیزی قمه نزدند وگرنه سرش جدا شده بود. من آمدم قمه را از دستش گرفتم و دستبند پلاستیکی به دستش زدم و جالب اینجاست که این فرد آنقدر قدرت داشت که دستبند را پاره کرد.
یک بار دیگر هم بعد از ظهر بود که در خیابان شقایق اغتشاش گران یک کامیون خاک را گرفتند و خاکش را روی زمین خالی کردند در همان حین یک خانم چادری که مسن هم بود قصد داشت که از خیابان رد شود، که این بنده خدا را دوره کردند و با تیغ موکت بری چادرش را تکه تکه کردند.
در میدان کاج آقای (ن)مسئول حوزه ی عمار یاسر را به آتش کشیدند. ما حدودا 10 نفر بودیم که برای شناسایی رفته بودیم ایشان از بقیه عقب افتاد و از طریق موتورش مشخص شد بسیجی است.
من دیدم با گالن 20 لیتری، رویش بنزین ریختند و او را آتش زدند؛ خوشبختانه وی سریع خود را به جوی آب انداخت و آتش به بالا تنه اش نرسید. اما با اینکه اسلحه داشت حتی دلش نیامد به افرادی که با او این کار را کردند شلیک کند و فقط سه تیر هوایی زد تا آنها را متفرق کند و خودش را به حوزه رسانده بود.
البته وقتی که ما او را دیدیم، روی زمین افتاده بود، شلوارش به پایش چسبیده بود و گمان کردیم که از بین رفته اما متوجه نفس کشیدنش شدیم و او را به بیمارستان بردیم که البته طبق روال پیشین بیمارستانها همکاری نکردند و همین که لباس یا ریش یا تیپ حزب اللهی را می دیدند از همکاری سر باز می زدند و حتی اورژانس ها هم نمی پذیرفتند و این خیلی ناراحت کننده بود!
برای یکی از بچه های گردان 21الزهرا اتفاق ناگواری افتاد که هنوز هم حالت سابق را ندارد؛ طوری با آجر به پشت سرش ضربه زدند که من به همکارم گفتم ببین خون زرد! میاد. که متوجه شدیم آب نخاعش است.
آن شب هم یمارستان ها همکاری نکردند! خدا به زن بچه اش خیلی رحم کرد.
باز هم اگر بخواهم برای شما از مظلومیت بسیجی ها بگویم این بود که ما جاهایی می دیدیم که بسیجی دلش نمی آمد که به آنهایی که به شدت به او حمله کرده بودند، شلیک کند.
بارها دیدیم که وقتی یک بسیجی دفاع می کرد، مثلا می دید مقابل یک زن است، او را رها می کرد. بعد همان خانم برمی گشت با سنگ بسیجی را می زد.
در شهرک غرب نزدیک میدان شهرداری من خودم دیدم خانمی از ماشین پیاده شد و این تکه های سیمانی را که اطراف خیابان بود به سمت بچه ها پرت می کرد. اکثر اینها منافقین بودند؛ ما گاهی اوقات می دیدیم که یک خانمی می آمد و چند نفر دورش جمع می شدند و آن خانم فقط یک سری دستوراتی می داد و می رفت.
یک خاطره جالب برای شما می گویم تا بدانید در این اغتشاشات با چه طور افرادی سروکار داشتیم؛ روزهای پس از انتخابات در خیابان حبیب اللهی دو نفری حضور داشتیم برای شناسایی. گاز اشک آور سمت اینها پرتاپ شد؛ نزدیک هفت یا هشت دختر و پسر بودند که دور آتش جمع شده بودند؛ حرف هایی که اینها به هم می زدند جالب بود.
می گفتند خدا را شکر که ما مستیم! و نمی فهمیم!
به نظر من اینها را جایی در خانه تیمی جمع می کردند و با مواد مخدر از خود بی خود می شدند.
شک نکنید آقای موسوی و کروبی با امثال رجبی در ارتباط بودند، چون اگر ارتباطی نبود هرگز افرادشان با هم قاطی نمی شد و هرگز رفتارشان با هم سازماندهی نمی شد.
خبرنامه دانشجویان ایران: مجموع برآیند و ارزیابی شما از نیروهای بسیج، از لحاظ حضور و... بعد از این اتفاقات چیست؟
-به حول و قوه ی الهی و به عنایت آقا امام زمان(عج) از روزی که اغتشاشات انجام شد تا الان هم نفرات بیشتر شده و هم در آموزش ها شور و حالی بوجود آمده است. نه تنها قوای بسیج رو به کاهش نرفت بلکه افزایش هم پیدا کرده و الان بسیجی ها با نیتی خالصتر حرکت می کنند، اگر قبلا اهداف متفاوتی داشتند اما الان اتحادی خاص دیده می شود.
بعضی غائلهها فقط به دست بسیج ختم می شد، بسیج با یک شلوار پارچه ای خاکی می رفت، می ایستاد که بسیج با امکاناتی خیلی کم وساده جلو می رفت.
حال و هوای امروز بسیج در میدان اغتشاشات، حکایت همان سلاحی است که رزمنده در جنگ در دستش می گرفت و می گفت جنگ جنگ تا پیروزی. حکایت، حکایت قدرت نمایی بسیج روی مردم عادی نیست بسیج برای چه دفاع کرد؟ از مردم دفاع کرد. برای این دفاع کرد که اغتشاش گران، مست می کردند و در خیابان می ریختند، به نمایشگاه های ماشین حمله می کردند، به اموال عمومی خسارت وارد می کردند و در بانک ها بمب می گذاشتند.
در بلوار فردوس می خواستند یک ماشین را آتش بزنند که پیرمردی در آن ماشین بود، اگر بسیجی ها نمی رفتند ماشینش را به آتش می کشیدند.
بسیج از مردم باید دفاع کند و یک مطلب هم خدمت شما بگویم یکی از اصول جنگ رجز است و قدرت نمایی برای ترساندن طرف مقابل است نه مردم. وقتی غائله تمام می شود باید در میادینی که صحنه اغتشاش بوده با ذکر صلوات و یا علی و الله اکبر به مردم اطمینان داد که غائله ختم به خیر شده است.
ای کاش این مطالب هر شب اغتشاشات ثبت و ضبط می شد و آخر شب با نیرو ها صحبت می شد چون هر لحظه اش صحبت دارد، حتی استرس آن بسیجی نیز صحبت دارد، حتی آن بسیجی که نمی داند از خیابان زنده بر می گردد یا شهید می شود، صحبت ها دارد. برای بسیجی نه منافع مالی و نه منافع خاصی وجود دارد جز این عشقی که او دارد و این را هم می داند که از در این پایگاه بیرون آمد، شاید برنگردد و این خودش خیلی صحبت دارد؛ او می داند شاید رفتنش، برگشتی نباشد ولی می آید و تا آخرش هم می ایستد.
منافقی که روبروی بسیج ایستاده بود این جراًت بسیج را نداشت مگر اینکه از حالت خودشان بی خود می شدند مثلا مواد مخدر یا مشروبات الکلی که باعث می شد به این ها یک روحیه خاصی بدهد، مصرف می کردند و بسیجی ها با ایمان خودشان مست خدا و اهل بیت می شدند و می آمدند در خیابان دفاع می کردند.
یک نکته را هم خدمت شما عرض کنم اطلاعیه ای آمد که اغتشاش گران در حسن آباد نزدیک به شش هزار دست لباس استتار کوهستان خریدند و بین خودشان تقسیم کردند.
می خواستند اسم بسیج را خراب کنند و بهترین فرصت بود که وجهه بسیج را مخدوش کنند.
در سعادت آباد یکی از بسیجی ها را گروگان گرفته بودند که از او هیچ خبری نداشتیم تا بعد از دو روز از او خبردار شدیم؛ این بنده خدا را گرفته بودند و پس از ضرب و جرح زیاد در خیابان های اطراف رهایش کرده بودند.
بالاخره وضعیت ترسناک بود آن ها امکانات داشتند، معلوم نبود در خیابان سنگ از کجا بر سرت می خورد، این مطلب را مد نظر داشته باشید و همه جا هم بگویید که مردم جدا بودند و مردم کار خودشان را می کردند و از شورشی جدا بود جالب است که بگویم شورشی را از همه جای ایران آورده بودند، یک نکته را بگویم جدای از مردم فریب خورده که الحمدلله ریزش پیدا کرد .
در اغتشاشات هفته های اول پس از انتخابات، اغتشاش گران میدان ونک را گرفته بودند و ما 50 موتور سوار را مامور کرده بودیم که مردم عادی را که بین اینها گیر افتاده بودند، نجات دهند و از معرکه بیرون بیاورند. و من با چشم خودم می دیدم که مردم دست این بسیجی ها را به خاطر این کارشان می بوسیدند.
منبع : رجانیوز
مقام مسئول CIA در منطقه طی پیامی به گروهک تروریستی منافقین، از آنها خواست تا "ترور" موسوی، کروبی و یا خاتمی را در دستورکار خود قرار دهند.
به گزارش جهان به نقل از کلمه ، این مقام سازمان جاسوسی آمریکا با نام کد "ویلیام" طی این پیام با ابلاغ "سلام گرم" هیلاری کلینتون به گروه های معارض ایرانی، تاکید کرده است: در صورت ترور یکی از رهبران جنبش اعتراضی در ایران، مسئولیت آن به عهده نظام اسلامی افتاده و آتش اختلاف در بین مردم ایران شعلهورتر خواهد شد.
وی همچنین با تاکید بر این موضوع که وزارت خارجه آمریکا یک صفحه ویژه تویتر به منظور ارتباط ایرانیان با کاخ سفید ایجاد کرده است خواستار فعال تر شدن ارتباط این افراد از طریق این صفحه شده است.
منبع : جهان نیوز